دهی از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری رشخوار. کنار راه مالرو عمومی جنگل به رشخوار. دامنه گرمسیر، دارای 120 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس و قالیچه بافی و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری رشخوار. کنار راه مالرو عمومی جنگل به رشخوار. دامنه گرمسیر، دارای 120 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس و قالیچه بافی و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان گندزلوی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 1هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ دزفول به شوشتر، دارای 35 تن سکنه، ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان گندزلوی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 1هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ دزفول به شوشتر، دارای 35 تن سکنه، ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
می گساردن. حالت و صفت می گسار. باده خواری. شرابخواری. باده گساری: ز می گساری مه پیکری که گویی هست بدیع صورت آن می گسار از آتش و آب. مسعودسعد. ، ساقیگری. آن که شراب به دور درآرد. و رجوع به می گسار شود
می گساردن. حالت و صفت می گسار. باده خواری. شرابخواری. باده گساری: ز می گساری مه پیکری که گویی هست بدیع صورت آن می گسار از آتش و آب. مسعودسعد. ، ساقیگری. آن که شراب به دور درآرد. و رجوع به می گسار شود